میشینم رو صندلی کنار پنجره خونمون و فنجان شیر قهوه رو برمیدارم و یه قوب ازش میخورم

خوشمزس! چشمامو میبندم و فکر میکنم به تمام این چن سالِ شیرین سخت.(قسمت های بدش فاکتور:) )
به اون پروژه ای که تو دانشگاه تونستیم بتریم
به اون اولین الف شدن
به اون اولین برخورد نگاه به نگاه به حضرت یار
و به الانی که من در انتظار اینم اسنپ بیاد تا زودتر خودمو برسونم کافه و  برنامه ها جور شه:-)
اسنپ میرسه و شیر قهوه من نصفه نی میمونه رو میز کنار پنجره
عجب بارونی هم میزنه
سوار اسنپ میشم و با ذوق میرم سمت کافه
میز همون طوری که میخوام ارایش شده
زنگ میزنم بهت و میگی تو راهی! به بهانه اینکه من با دوستام رفتم بیرون و بهت گفتم که بیای دنبالم راهی مسیر این کافه میکنمت
طولی نمیکشه که تو میای با همون سوییشرت خاکستری رنگت
میای و با هم تولدِ   @سالگی شدنت رو جشن میگیریم و میای و من هرلحظه بیشتر دیوونه وفاداریت و نگاهت میشم
و راستی میدونستی این دیوونه بد جور له شده تو این شهر اما به شیرینی وصال به تو میرسه
به خوب تموم شدن اون پروژه میرزید
راستی یادم نمیره اون روزی که شیرینی به دست رفتیم اتاق استاد ش و خ! 
و یادم نمیره حرفاتوتعریفاتو
بعد جشن تولدت راهی ارامگه شهیدِ گمنام دانشگاه میشیم و من هرلحظه بیشتر غرق اینجا میشم
و به یاد میارم چه قدر قوی شدم! و چه قدر بزرگم کرد این شهر و تک تک آدماش
به اون روزی که گفتی نماز عشق خوندی و پرسیدم چی هست و گفتی نماز شکرِ وصال میشه نماز عشق!
و تو بعدش به زور منو نشوندی کنارت و کتاب دادی دستم و گفتی بخون ازم جا نمونی
و من غرقِ این زندگی با همه سختی های گذشته و  امید به اینده میشم
# رویای من تویی
#قوی تر از دیروز:-))))
پ.ن: هرروزم پخته تر و تجربه دارتر میشم
پ.ن2: هرروز  زندگی رو زندگی میکنم
پ.ن3: قوی باش دختر
دعوت میشود از همه همه الخصوص:  لیمو+ کاکتوس یا بهار+ مستور+ جناب قدح+ جناب ازاد+ جناب محمد.ا + جناب زیتون+ حوا
ارام هم خودش دعوتمان کرده :)

مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها